تاريخ : شنبه 6 آبان 1391برچسب:, | 12:32 | نويسنده : yasi

 

کسی که بیشتر از همه دوستت داره بدون دلیل  شاید هر روزباهات دعواش بشه اما وقتی که ناراحتی

با همه دنیا می جنگه تابه ناراحتیت پایان بده.........

 


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, | 17:53 | نويسنده : yasi

کُل ِدُنیا را هَم کـِﮧ داشتِـﮧ باشـے


باز هَم دِلَت میخواهَد...
 
بَعضــے وَقتهــا ..

فَقَط بَعضــے وَقتهـا ...

بَراے یـِک لَحظِـﮧ هَم کِـﮧ شُده ...

هَمِـﮧے ِدُنیاے ِیــِک نَفَر باشــے.


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, | 17:29 | نويسنده : yasi

به سلامتی دیوار!

نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.

 

??♥ 

به سلامتی دریا!

نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.

 

?♥?

به سلامتی سایه!

که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.

 

?♥?

به سلامتی پرچم ایران!

که سه‌رنگه، تخم‌مرغ! که دورنگه، رفیق! که یه‌رنگه.

 

?♥?

به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمی‌دونن، دوسمون دارن و نمی‌دونیم.

?♥?

به سلامتی نهنگ!

که گنده‌لات دریاست.

?♥?

به سلامتی زنجیر!

نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستس.

?♥?
به سلامتی خیار!

نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.

?♥?

به سلامتی شلغم!

نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.

?♥?

به سلامتی کرم خاکی!

نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش

?♥?

به سلامتی پل عابر پیاده!

که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !

?♥?

به سلامتی برف!

که هم روش سفیده هم توش.

?♥?

به سلامتی رودخونه!

که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.

?♥?

به سلامتی گاو!

که نمی‌گه من، می‌گه ما.

?♥?


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, | 11:52 | نويسنده : yasi

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد
و برمی گشت !

پرسیدند :
چه می کنی ؟

پاسخ داد :
در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ...
گفتند :
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد



گفت :



شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،
اما آن هنگام که خداوند می پرسد :
زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم :



هر آنچه از من بر می آمد !!



برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 5 آبان 1391برچسب:, | 11:35 | نويسنده : yasi

چه انتظار عجیبی...

تو بین منتظران هم.

عزیز من چه غریبی

عجیب تر که چه آسان ندیدنت شده عادت

چه بیخیال نشستیم

نه کوشش نه وفایی

فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی...

 

سؤالي ساده دارم از حضورت

من آيا زنده‌ام وقت ظهورت؟

اگر تو آمدي، من رفته بودم

اسير سال و ماه و هفته بودم

دعايم كن دوباره جان بگيرم

بيايم در حضور تو بميرم

 

به نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد

سلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست

و بهترين منتظر، منتظر توست

مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم:

گر عشقى هست و عاشقى

نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم

در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند

ما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان

ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم.

خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيم

 


برچسب‌ها:
تاريخ : پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, | 19:6 | نويسنده : yasi

 

هـَمـهـِ دِر دُنیـ ـا کَـسـ ـی را دارَنـ ـد، بَــرایِ خودِشـ ـان…


خـُـسـرو” وَ “شیـ ــرین”… “لِیـلی” وَ “مَـجنــون“…


وِیس” وَ “رامین”… “پیــرمـَرد” و “پیرزَن”…


تــو” و “اون”…


مـَـن” و “تــنهـایی“!

............................................

  گاهے شاید لازم باﺷב از یاב ببریم...


   نگاه آטּ هایے ڪہ با نبوבنشاטּ، بوבنماטּ را بہ بازے گرﻓﺗﻧב

 


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, | 20:28 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, | 20:26 | نويسنده : yasi

زن که بـاشـے …

عـاشـق شـوے “چـشـم سـفـیـد” خـطـابـَت مـے کـنـنـد !

راسـت مـے گـویـنـد . .

چـشـمـانـَم سـفـیـد شـد بـه جـاده هـایـے کـه..

“تـو” ..

مـُسـافـر هـیـچـکـدام نـبـودے

 

**************************


آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم

زمین را از زیر پاییم بکشند…

 

**************************

هم قــــــــــد شدیم …

خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم


برچسب‌ها:
تاريخ : چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, | 18:24 | نويسنده : yasi

وقتی عطر تنت زا میخواهم ب باد هم التماس میکنم وگرنه خدا ک جای خود دارد

........................................

روزهای دور از تو را هرگز نخواهم شمارد! تاهمیشه بگویم همین دیروز بود

.........................................

تورا با ط دسته دار مینویسم آخه تو با بقیه فرق داری

............................................

اگر از حوالی دلم گذشتی آهسته رد شو...دلتنگی را با هزار بدبختی خوابانده ام

...........................................

هیچ کاری بی‌ معنی تر از این نیست که بخواهی برای کسی‌ که برایش مهم نیستی‌ از خودت بگویی ...

........................................

زندگی مثه بازی حکمه! مهم نیس ک دست خوبی نداری مهم اینه ک یاری خوبی داشته باشی

اینطوری شاید حتی بتونی بازیه باخته رو ببری....

.........................................

اشتباه این بود هرجا رنجیدیم لبخند زدیم گفتند درد ندارد ضربه ها را سنگینتر زدند.

........................................

نبودن هایی هست ک هیچ بودنی جبرانشان نمیکند.کسانی هستند ک هرگز تکرار نمیشوند و دوستانی ک هیچکس جایشان را پر نمیکند...

.........................................

زلال ک باشی دیگران سنگ های کف رودخانه ات را می بینند برمیدارند و نشانه می روند درست سوی خودت...

.......................................

گاهی دلم آنقدر از زندگی سیر می شود ک میخواهم تا سقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم

آرام و آهسته.... مثل ماهی حوضمان ک چند روزیست روی آب است....

........................................

 در این شهر صدای پای مردمیست ک همچنان ک تو را میبوسند طناب دار تورا میبافند،

مردمی ک صادقانه دروغ می گویند

.........................................

ب خدا بگو خط و نشان دوزخش را برایم نکشد،جهنم تر از نبودنت سراغ ندارم..

........................................

بیچاره آسمان دلش ب خورشیدی خوش است ک هر روز دورش می زند

.....................................

تو را دوست داشتن اگر یک خطاست ب تکرار باران خطا می کنم

...................................

انتهای دریا را برکه ها نمیفهمند پس ببخش اگر گاهی گم میکنم نشانی ات را....


برچسب‌ها:
تاريخ : دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, | 17:53 | نويسنده : yasi


برچسب‌ها: